مجنون لیلی
کنارسیب قرمزی نشسته عطر عاشقی من ازتبارخستگی بی خبر ازدل بستگی عاشقم
غرق شدم صداشدی ،شاه شدم گداشدی شعرشدم قلم شدی ،عشق شدم توغم شدی
لیلای من دریای من آسوده دررویای من این لحظه درهوای تو گمشده درصدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته دربارون تو مجنون لیلی بی خبر درکوچه های دربه در
مست وپریشون وخراب هرآرزونقش برآب شایدکه روزی عاقبت آروم بگیرددردلت
کنارهرستاره ای نشسته ابرپاره ای من ازتبارسادگی بی خبرازدلدادگی عـاشــقم
ماه شدم ابرشدی ،اشک شدم صبرشدی برف شدم آب شدی ،قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من آسوده دررویای من این لحظه درهوای تو گمشده درصدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته دربارون تو مجنون لیلی بی خبر درکوچه های دربه در
مست وپریشون وخراب هرآرزونقش برآب شایدکه روزی عاقبت آروم بگیرددردلت!
عــــــــــــــــاشــقـم!